مشورت با خدا ترسان
جناب حبیب بن مظاهر
از شهدای والا مقام کربلا بود . در هر سه جنگ صفین ، نهروان و جمل ، در رکاب علی (علیه السلام) شرکت داشت و در نهضت مسلم بن عقیل در کوفه ، از کسانی بود که در راه بیعت گرفتن برای مسلم، کوشش فراوان می کرد .وی نیز از سران شیعه در کوفه محسوب می شد که به حسین بن علی (علیه السلام) دعوت نامه نوشت . نزد امام حسین موقعیت والایی داشت . امام در کربلا او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خویش تعیین کرد .
حبیب بن مظاهر ، روز عاشورا از اینکه با شهادتش به بهشت خواهد رفت ، خوشحال بود و با بریر بن خضیر مزاح می کرد . شهادت او بر امام حسین (علیه السلام) بسیار سخت بود هنگام شهادتش 75 سال داشت . سر او نیز همراه سرهای شهدا در کوفه گردانده شد .
گریههای امام سجاد علیهالسلام بعد از فاجعه کربلا
عن أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: اَلْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ يَعْقُوبُ وَ يُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَأَمَّا آدَمُ فَبَكَى عَلَى اَلْجَنَّةِ حَتَّى صَارَ فِي خَدَّيْهِ أَمْثَالُ اَلْأَوْدِيَةِ وَ أَمَّا يَعْقُوبُ فَبَكَى عَلَى يُوسُفَ حَتَّى ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ حَتَّى قِيلَ لَهُ تَاللّٰهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتّٰى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ اَلْهٰالِكِينَ وَ أَمَّا يُوسُفُ فَبَكَى عَلَى يَعْقُوبَ حَتَّى تَأَذَّى بِهِ أَهْلُ اَلسِّجْنِ فَقَالُوا لَهُ إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ بِاللَّيْلِ وَ تَسْكُتَ بِالنَّهَارِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ بِالنَّهَارِ وَ تَسْكُتَ بِاللَّيْلِ فَصَالَحَهُمْ عَلَى وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا وَ أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَكَتْ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى تَأَذَّى بِهِ أَهْلُ اَلْمَدِينَةِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَيْتِينَا بِكَثْرَةِ بُكَائِكِ فَكَانَتْ تَخْرُجُ إِلَى اَلْمَقَابِرِ مَقَابِرِ اَلشُّهَدَاءِ فَتَبْكِي حَتَّى تَقْضِيَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ وَ أَمَّا عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ فَبَكَى عَلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلاَّ بَكَى حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ اَلْهَالِكِينَ قٰالَ إِنَّمٰا أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اَللّٰهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اَللّٰهِ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ إِلاَّ خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ .
🔰از امام صادق عليه السّلام روايت شده است:
افرادى كه فوق العاده گريه كردند پنج نفر بودند:آدم،يعقوب،يوسف،فاطمه دختر حضرت محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم و على بن الحسين عليهم السّلام.
حضرت آدم از فراق بهشت به قدرى گريه كرد كه اثر اشك در دو گونۀ مباركش نظير جوى باقى ماند.
حضرت يعقوب به قدرى از فراق يوسف گريه نمود كه چشمان خود را از دست داد و بدو گفتند:به خداوند سوگند يوسف را از خاطر نخواهى برد تا آنكه افسرده يا نابود گردى.
حضرت يوسف به قدرى براى پدرش يعقوب گريست كه اهل زندان ناراحت شدند و به وى گفتند:يا بايد شب گريان و روز ساكت شوى و يا اينكه روز گريان و شب ساكت باشى. يوسف با يكى از پيشنهادهاى ايشان موافقت نمود.
حضرت فاطمه در فراق پيغمبر به قدرى گريه كرد كه اهل مدينه خسته و ناراحت شده به او گفتند:تو به واسطۀ كثرت گريهات ما را اذيّت مىكنى.لذا حضرت زهرا از مدينه خارج و به سوى قبر شهدا مىرفت،وقتى ناراحتيهاى قلبى خود را با گريستن خالى مىكرد به سوى مدينه بازمىگشت.
👈 حضرت على بن الحسين عليهما السّلام مدت بيست يا چهل سال بر حضرت حسين گريست.هيچ غذايى در مقابل آن حضرت نمىگذاشتند مگر اينكه گريان مىشد. كار آن حضرت به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت:اى پسر رسول خدا! فداى تو شوم،من مىترسم تو خود را(به واسطۀ كثرت گريه)هلاك نمايى! فرمود:چارهاى نيست جز اينكه از غم و اندوه خود به خداوند شكايت كنم.من چيزهايى را مىدانم كه شما نمىدانيد.من يادآور قتلگاه فرزندان فاطمه عليها السّلام نمىشوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مىكند.
📚:الامالی للصدوق ص ۱۴۰
♻️کانال: علم الحدیث
@mirasehadisi
گزارش ساعت به ساعت روز عاشورا بر اساس مقاتل
🏴 گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل
🕐 حدود 12:50 اذان ظهر
🏴 شهادت حبیب بن مظاهر!
🌹 حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشتهاند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟»
به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
🌹 امام(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله 13 تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
🏴 گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای 21 مهرماه 59 شمسی)
🕑 حدود ساعت 14
🏴 شهادت حضرت عباس(ع)
🌹 عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. #عباس (ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»
🏴 گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای 21 مهرماه 59 شمسی)
🕒 حدود ساعت 15
🏴 شهادت حضرت علی اصغر(ع)
🏴 شهادت حضرت عبدالله(ع)
🌹 امام(ع) به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
🌹 امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای 33 زخم نیزه و 34زخم شمشیر شمرده شد.
🌹 در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»